Monday, June 28, 2004

اولين بلاگ


يادتون هست اولين بلاگي رو که ديديد کدوم بلاگ بوده ؟ معمولا اولين بلاگي که آدم ميبينه خوب تو خاطرش ميمونه و هميشه به ياد ميسپردش .
من اولين بلاگي که ديدم وبلاگ احسان بود , البته اون موقع بلاگ اسپوتي بود و هنوز دات کامي نشده بود , هر وقت که بهش سر ميزدم واقعا از طرز نوشتنش لذت ميبردم مخصوصا وقتي که به سبک قديمي مي نوشت ولي الانا يه خورده افت پيدا کرده و دير به دير آپديت ميکنه ولي هنوزم جز بلاگاي محبوبه منه .
کي فکرش ميکرد که روزي که اين هودر يا همون بابابزرگ بلاگا شروع به کار کرد و اولين وبلاگ فارسي رو راه انداخت بعد از گذشت مدتي وبلاگاي ايروني عين قارچ در بيان و بشن جزو سه کشور اول داراي بيشترين بلاگ .
تازه از اين گذشته کي فکرش ميکرد که اينجانب به شما افتخار بدم و از بيانات خودم شما رو مستفيض کنم , هــــــا ؟(شوخي کردم بابا)
وبلاگاي محبوب زياد دارم ولي بدون شک محبوبترين بلاگم وبلاگ زهراست که خيلي دوسش دارم , از وبلاگاي وکيل عاشق و فرشته آسموني هم که دوستاي خوبم هستن خيلي خوشم مياد و وبلاگ پروردگارم چاره اي نيست , هر چي باشه وبلاگ پروردگاره و مجبوري که دوسش داشته باشي وگرنه يه موقع زبونم لال با يه عذاب الهي ميزنه از وسط شقّم ميکنه .
وبلاگ شيوا رو هم دوس دارم چون فوق العاده آدم رکيه و هيچکس رو تو بلاگستان به رکيه اين دختر پيدا نميکني , يه خورده هم زيادي ايشون به آقايون ارادت دارن و هيچ وقت اين بشر آقا رو درست نمي نويسه و هميشه آغا مينويسه .
راستي شما اولين بلاگي رو که ديديد کدوم بلاگ بود ؟ بهترين بلاگي که ديدي و دوسش داري کدومه و يه چيزه ديگه , اگه خودت بلاگري تو کجا مي لاگي و چن وقت که مي لاگي .
آخ که من عاشق صرف کردن اين واژه شيرين لاگيدنم : مي لاگم , مي لاگي , مي لاگد , مي لاگيم , مي .. .
من الان حدوده 15 ماه که مي لاگم , البته همين طور که ميدونيد الان تازه 8 روزه که اينجا شروع کردم ولي قبلش با يکي از دوستام يه وبلاگ 2 نفري راه انداختيم که بعدش همينطور عضو گرفتيم و شد يه وبلاگ 16 نفره ولي يه سري ماجراهايي پيش اومد که من ازش زدم بيرون , يادش به خير , اون بلاگ عشق من بود .

فوق العاده , فوق العاده : امروز يه ميل به دستم رسيد که وقتي خوندمش خوشکم زد , توش نوشته بود مهران غفوريان خودکشي کرد !!!!!!!!!! اين خبر رو جواد فرحاني دوست مهران اعلام کرده بود , راستش خبر کامل بود ولي گفتم شايد شايعه باشه و فعلا تا همين جا بسنده ميکنم و اگه مطمين شدم بهتون خبر ميدم .

Saturday, June 26, 2004

مسابقه دو با اعمال شاقه


حالا نمي خواد گير بدي شاقه رو درس نوشتم يا نه , اصل مطلب رو بچسب که هندونه آبه .
کدومتون اخبار ورزشي ديروز ديده , نه , نمي خوام باز از يورو بنالم مي خوام درباره اون خبر مربوط به مسابقه دو خواهرامون تو تهران واستون بگم .
آقا من موندم ديگه دوميداني اونم با چادر ديگه چه مدلش من نميدونم والا .
ديروز يه گزارش پخش شد که خواهرامون بعضياشون با چادر داشتن تو مسابقه دو شرکت ميکردن , يکي نيس بگه خوب آخه مجبوري مگه با اون وضع مسابقه بدي ؟ يا شايدم چادر جزء لباس ورزشي مد روز شده ما خبر نداريم .
من موندم که اين چادر يعني چي آخه ؟ مگه حجاب فقط به چادره ؟ حالا لباس ورزشي که پيشکششون , يعني اگه حداقل با مانتو ميدوييدن چيزي ميشد ؟
يه چادر سياهي که جز غم چيزه ديگه اي ازش نميباره .
البته اينم بگم که الان ماشاالله هزار ماشاالله بزنم به تخته بعضي از خواهرامون خيلي خوش تيپ شدن و هر روز هر روزم اين مانتوپوشا مانتوهاشون هم نازک ترو هم تنگ ترو هم کوتاهتر ميشه نميدونم چرا ؟!
اين شلوار برموداييشونم که هر روز آب ميره .
خوب آبجي تو که ميري شلوار بخري يه جنس خوبش رو بخر که هر دفعه ميشوريش آب نره , من که ميدونم تفصير تو نيست و واسه خاطر جنس اين شلواراست که هي خود به خود کوتاه ميشه .
حالا حتما همه خانوماي محترم دارن منو به کلي بدو بيراه مهمون ميکنن چون هم به چادرياش گير دادم هم به غيرشون , بابا ما کوچيک شماييم .

چن وقت پيش که با دوستام رفته بودم نمايشگاه کتاب , يه خانومي يه آگهي تبليغاتي بهم داد که واسه تبليغ يه مجله بود که توش نوشته بود : " زنان خوب به بهشت ميروند و زنان بد به همه جا " !!!!!
آقا ما رو ميگي , منو دوستام همين جوري دهنمون باز مونده بود که نويسنده اين کي بوده که اين طوري با شجاعت نوشته ؟!
حالا خدا ميدونه که منظوره اصليش چي بوده ولي هر چي که بوده خيلي بامزه نوشته بود و از اينم گذشته ميدونيد اون تبليغ چه مجله اي بود ؟ اون تبليغ مجله روابط جنسي بود اونم تو ايران !!!
متن تبليغ اين بودش :
"اولين مجله روان شناسي اجتماعي ايران به زبان ساده
با موضوعاتي جذاب و خواندني :
* هوش جنسيت را پرورش بده !
* چرا زنان به مرد نياز دارند ؟
* آيا تو به سکس اعتياد داري ؟
* چرا زنان تسليم گونه لبخند ميزنند ؟
* رموز کاميابي جنسي "
اينم از ايران ما .

اينجام ميتونيد سايتشون ببنيد و اين آقام 31 ساله که موش رو کوتاه نکرده .

پاورقي : باورتون ميشه که فرانسه هم از اين يونان که واسه همه تا چن وقت پيش زنگ تفريح بود بخوره ! اين جام ديگه واقعا نوبرشه .

Wednesday, June 23, 2004

ايتاليام که باي باي


babye Italy !

آقا جون من اين ديگه چه وضعشه ؟! اون از اسپانيا اينم از ايتالياي عزيزم , اصلا چه معني ميده ايتاليا به اين زودي حذف بشه ؟ خدايييش حيف شد , اينجور که پيش ميره حتما فرانسه هم از يونان مي خوره و اونم کاسه کوزش رو جمع ميکنه و باي باي يورو .
اين حق ايتاليا نبود که با داشتن 5 امتياز و فقط به خاطر تفاضل گل حذف بشه , اين نامرديه !
شماها طرفدار چه تيمي هستيد ؟ به نظرتون کي اين دوره قهرمان ميشه , ها ؟
بايد برم با اين پروردگار يه گپي بزنم و بگم بابا مگه با هم قرار نذاشتيم ايتاليا قهرمان بشه پس چرا نارو زدي , اين پروردگار ما هم تازگيا رفته دنبال رب النوع بازي و اين جهان و ول کرده به امون خودش , هيچکيم پيدا نميشه که بگه آخه اگه تو اين کارا رو بکني پس ما که آفريدتيم بايد چه کار کنيم .
ولي از اين حرفا گذشته , اين يورو هيچيم که نداشته باشه حداقل واسه مردم ما يه نفع داره , ميدونيد چيه ؟
حداقلش اينه که اين مردم افسرده زده ما يه چن روزي هس که يه چيزه سرگرم کننده اي باشه تا که خودشون رو واسه چن دقيقه اي هم که شده به اون مشغول کنن و از فکر و خيال اين زمونه بيان بيرون . نيس که آخه تو اين مملکت خيلي امکانات تفريحي هست , واسه خاطره اين ميگم وگرنه منظوره ديگه اي خداي نکرده ندارما .

Monday, June 21, 2004

”ايراني


هوالحق

روزي در بلاگي هوالحق گفتم و آن بلاگ شد قلب من و روزي رسيد که نامرادي دوستان قلبم را پاره پاره کرد و ناگزير قلبي نو بر پيکر نهيفم اختيار کردم تا که از لطف آن رمقي چند براي زندگي يابم و نشانه اي گردد براي دوستان که آري , هنوز شازده نفس مي کشد و چشم به فردا دارد .
فردايي که در آن سر بلند کند و با نوايي رسا به همه جهان با افتخار بگويد که آري , من يک ايرانيم .
آري به اميد مي نويسم , به اميد آن روزي که عزيزانم را بر سر دار مکافات زمانه قدار نبينم و بانگ آزادي جانبخش جانم گردد .
زمانه بس ناجوانمردي که مردم عامي حلاجهاي زمانه خود را بر سر دار به نيشخندي به جرم اناالحق گفتن تکه تکه کنند و آن حلاجها از مسلک خود بر نتابند و جانک خود را در برابر فرداي آباد اين سرزمين به تاراج رفته ناچيز شمرند .
آري , من سرزمينم را به پاسداشت نياکانم دوست دارم و به خون شهيدانش قسم که مي پرستمش .
اي ايراني ايراني باش , آنگونه که در خور نياکان تو باشد .
گذشته از آن گذشتگان است و آينده از آن ماست .
آمدم که باز از عشق ديروز و عشق امروز و عشق فردايم با تو سخن بگويم و چشم اميد بر آن لحظه اي دارم که تو نازنين را در کنار خود , هم پيمان بينم .
عشقم را نثارت کنم و عشقت را نثارم کني .
از عشقي بگويم که اين روزها جز به مسلخ رفته اي بيش نيست .

عشق را در کنار تيرک راه بند تازيانه مي زنند
روزگار غريبيست نازنين , روزگار غريبيست
عشق را در پستوي خانه نهان بايد کرد

خوب من , دست تمنا به سويت دراز مي کنم و خاشعانه از تو مي خواهم که در کنارم باشي و هر آن زماني که نياز به راهنمايي داشتم من خسته جان را کمک نمايي تا به لطف مهر تو قامتي راست کنم .
دوست من , تنهايم مگذار