Wednesday, September 15, 2004

سپتامبر


11septamber


روزهاي زيادي از واقعه اون هواپيما بازي 11 سپتامبر ميگذره ولي هنوز اون آتيشي که واسه خاطر اون برج دوقلوها روشن شد هنوزم خاموش نشده .
راستش نه ميشه اين وسط به حرف تلويزيون و سران خودمون که پدر کشتگي با آمريکا دارن اعتماد کرد و نه ميشه باور کرد که اين کار به اين بزرگي بدون دخالت آدماي بزرگ تو آمريکا انجام شده باشه .
مگه ميشه اين کار رو فقط به فردي به نام بن لادن ارتباط داد ؟ مگه ميشه باور کرد که يه هواپيماي مسافرتي اونم تو آمريکا با اون قدرت اطلاعاتي و امنيتي دزديده بشه و با اون سرعت و دقت بزنه تو برجاي دوقلو و اونو از وسط قارچ بزنه .
در هر صورت اين بهانه اي شد واسه 2 جنگ افغانستان و بعدشم عراق و علاوه بر اين خط و نشونايي که کشورا بعد اين ماجرا واسه هم کشيدن .
ولي بهتر خودمونو گول نزنيمم و اعتراف کنيم که کلي از تصميمات آمريکا واقعا غلط و يا بهتر بگو تندروي بوده و همش زير سر اين بوش کودن سگ پرست بوده که موندم مردم آمريکا چه جوري اين يارو رو به رياست جمهوري يه کشور قدرتمند انتخاب کردن , هر چند که انتخابشم سوال برانگيز بود و هنوزم خيليا اعتقاد دارن که اين الگور بود که برنده اون مسابقه 4 سال پيش بود و حالا اين بار دموکراتا يکي ديگه رو فرستادن که تو جنگ پرستي دست کمي از اين بوش نداره .
هر چي هست اين وسط ماييم که مونديم حرف کي رو باور کنيم .
اي بابا , اصلا به من چه .

* و آن هنگام که چشم گشادم و جهاني پر هياهو , جهاني ظلم , گويند حق و کشند حق , گويند حق و مرد اناالحق گو را به دار آويزند , گويند عدالت و زير خربارها دروغ دفن کنند عدالت را و من و تو روزگار سپري کنيم و ما عوض شديم و زمانه نه , از کودکي پاک به آدمي ناحق بدل گشتيم و گوييم حق و ريشخند زنان چه آسان به ملعبه گيريم حق را به زير شلاق زمانه , کودکي , چه واژه زيبايي , آه که چه دور گشته ايم از آن روزگار و خود غوطه وريم در منجلاب , خدايا ! کي فرا خواهد رسيد زمان تولد دوباره من , روزها را ميشمرم به آن اميد که دوباره جنيني گردم و تکامل يابم و اين بار آگاه چشم به هستي گشايم , پاکِ پاک , نازنين محمدم تولدت مبارک , اميد بر اين دارم که سالروز تولدت نقطه شروعي باشد براي تو نازنين که همسان ما نباشي و غير ما گردي , آن گونه زندگي را حول حق گو و پيش رو که در خور تو باشد و به زير آوري چرخ نيلوفري را , در روز تولدت بوسه اي از سر مهر بر گونه ات فرستم و آرزويي جز خوشبختي و شادکامي برايت ندارم و اميد بر اين دارم که تو را در اوج بينم و لاغير , شاد زي نازنينم .

0 Comments:

Post a Comment

<< Home