Friday, August 27, 2004

حسين رضازاده


حسين يعني غرور , شوکت , جلال , هويت , هميت , افتخار , نجابت و ايمان يک ملت , حسين يعني شادماني يک ملت , حسين يعني بهرام چوبين , کاوه آهنگر , حسين يعني شاهنامه , يعني رستم , سهراب , اسفنديار و حسين يعني نه بهمن , بهمن آن مردي که ترسد از بر کف دادن جان و به حيله کند قصد رستم و جرات مقابل آمدن ندارد و شکايه از ترس بر پدر برد و خود جان کوچک را رهاند , حسين يعني آن رستم که همه وجود او ملت و ملت نيز همه وجود رستم , اشک ريزد ملت , اشک ريزد رستم , خشم گيرد رستم , خشم گيرد ملت و آن گاه که رستم را آن ناجوانمرد برادر در گودال کند فغان کنند ملت , اين يعني ايران .
حسين يعني سهراب , آن جوانمرد مرد که پدر را به زير آورد ولي به رسم جوانمردي نگاه دارد حق کسوت را و دوباره امان دهد پدر را , هر چند که آن امان گشت موجب ريختن خون آن مرد به معناي واقعي مرد و به واقع خطا از ايشان نبود و سبب حيله ناجوانمردان کاخ نشين بود .
حسين يعني اسفنديار , آن پاک مرد که از آتش گذر کرد که تا شعله مهک زند ميزان پاکيش را و چه پاک بود اين مرد و آتش به پاکي او کس به خود نديده بود .
حسين يعني گردآفريد , آن دختر غيور ايران زمين که در حمله سهراب و هنگام پاسباني از ملت عيان نمي کند جنس خود را و به عزت و شرف وطنش به جنگ آن يل مردان , سهراب مي پردازد که اين خود سبب عشق سهراب مي گردد .
و اينک حسين يعني حسين , آن شير مرد ايراني که غرور هزاران ساله اين ملت را به خانه بازگرداند , حسين يعني 70 ميليون دعاي پير و جوان و کودک , حسين يعني 70 ميليون گونه خيس از سبب شوق , حسين يعني دستهاي به آسمان برده و حسين يعني نغمه بانگ يا الله , يا علي , يا حسين , يا اباالفضل .
خدايا تو را به اباالفضل تو قسمت مي دهم که حسين , يعني غرور اين ملت را براي اين ملت به افتخار نگاه دار .

0 Comments:

Post a Comment

<< Home