Thursday, July 08, 2004

18 تير


آمديم با صدايي ناشناس , زمين باكره بود و نامها حماسه و همه چيزي با زاويه اي تنگ در خط ديدمان - كودكي -
زمين كرت بست و آتش خرمن شد
شراب زهر آلوده به جام و شمشير به زهر آب ديده در كف دشمن
امروز آنقدر ايستاده ايم كه صداي رويش را زير پاي خويش احساس كنيم
“ بودن ديگر است و شدن دگر”
گذشته از آن گذشتگان است و آينده از آن ماست ؛
مادام كه از آن ماست نگهش داريم و افكارمان را به روي آزار گذشته , بلكه به روي كمكي كه در آينده مي توانيم بنماييم متمركز كنيم دوست من .
”18


5 سالي از آن روز سركوب مي گذرد و تنها اين دانشجويانند كه به ياد مي آورند آن ايام را و براي دولت انگار كه همچنين روزي اصلا اتفاق نيفتاده است و همگان را از به ياد آوري آن بر حذر مي دارد .
ايامي كه به ناحق صداي حق خواهي عده اي از بهترين و متفكرترين اقشار جامعه را به خفگي كشاندند .
فشار , اين كلمه براي مردم ايران نا آشنا نيست , كلمه اي كه همگان از آن به بدي ياد مي كنند .
گروه فشار چيست , كيست , كجاست ؟ كسي جواب اين سوالها را به درستي نميداند و تنها يك چيز واضح است و آن اينكه اين گروه را عده اي تند رو و افراطي تشكيل داده اند كه متاسفانه حكومت به آنان اختيار انجام هر كاري را داده است .
اينكه اين گروه طبق كدامين مجوز و بند و تبصره مجاز به اعمال زور در جامعه مي گردد را كسي نمي داند .
مجور تام الاختيار عمل را خود اين گروه براي خود صادر كرده است و بس .
در كشوري كه سران آن دم از آزادي و گفتگوي تمدنها ميزنند آيا اين مساله را نبايد به باد تمسخر گرفت كه پس چرا در برخورد با متشخص ترين قشر جامعه با حربه زور وارد عمل شده اند .
كجاي اين ادعاها با اين مساله هم خواني دارد كه فرزندان نخبه اين مرز و بوم را با ضربات شلاق و باتون و پرتاب آنان از طبقه هاي بالايي ساختمان به زير پذيرايي مي نمايند .
آن هم به چه جرمي ؟ به جرم اينكه فقط اعتراض خود را نسبت به بسته شدن روزنامه هاي كشور اعلام نموده بودند .
پس اي دانشجو ياد و خاطره آن روزها گرامي و از تو تقاضا دارم كه آنگونه برخورد كن كه در خور وقار و منزلت تو باشد تا بهانه اي به دست فرصت طلبان نداده تا در انتها شما را به ناحق به جرم متهم ننمايند و اميد وارم كه دگر روز اين وقايع تلخ در اين سرزمين رخ ندهد و دانشجويان ما به فراخي بتوانند سخنان خود را اعلام و دولت محترم نيز به آن در راستاي پيش برد آزادي اين كشور جامه عمل پوشاند و باز اميد بر اين دارم كه من ايراني را در جاي جاي دنيا با كلمه آزادي مترادف بدانند و نه با سركوب و تروريست .
من حكومت گذشته پهلوي را نيز تصديق نمي كنم زيرا هنوز واقعه ميدان ژاله را ملت فراموش نكرده اند و از اين متاسفم كه چرا ايراني را هر حكومتي با ضربات گلوله خاموش مي كند .
”18


دريغ است كه ايران ويران شود
كنام پلنگان و شيران شود
چو ايران نباشد تن من مباد
بدين بوم و بر زنده يك تن مباد

چند وقت پيش تو يه سايت معروف خارجي دنبال يه عكسي در مورد ايران مي گشتم , اولين عكسي كه بهم نشون داد اين عكس بالا بود ْ وقتي كه اين عكس رو ديدم واقعا براي خودم و ملتم تاسف خوردم كه دنيا ملت من رو جز با واژه سركوب با واژه ديگه اي نمي شناسه , واقعا به چه گناهي اين لاله هاي كشورم رو به چارميخ اعدام بسته اند ؟

تفنگم در دست و سرودم بر لب - همه ايران را مي بوسم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home